-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 دیماه سال 1386 18:34
در غروب غمگین پاییز این نامه را برای تو می نویسم درغروبی که وجودت تنها حامی برایم هست را حس کردم چه حس زیبایی تو را بدست آوردم ای عشق جاودانه من اینک این نامه را در حالی که تمام غصه های دنیا امانم را بریده برایت مینویسم سر در گم در حال جستجو یک واژه زیبا از این الفبا حقیر هستم اما نمی جویم می نویسم برایت از احساسم از...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 دیماه سال 1386 18:26
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 دیماه سال 1386 18:23
Your browser does not support inline frames or is currently configured not to display inline frames.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 دیماه سال 1386 18:08
به نام خداوند عاشق و آفریننده عشق پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم . تا اینکه یه روز اون اتفاق افتاد.حال دختر خوب نبود...نیاز فوری به قلب داشت...از پسر خبری نبود...دختر با خودش می گفت: می دونی که من هیچ وقت نمی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 آذرماه سال 1386 20:05
از دریا پرسیدم:که این امواج دیوانه ی تو از کرانه ها چه میخواهند؟ چرا اینان پریشان و در به در سر بر کرانه های از همه جا بی خبر می زنند؟ دریا در مقابل سوالم گریست! امواج هم گریستند... آن وقت دریا گفت: که طعمه ی مرگ تنها آدمها نیستند امواج هم مانند آدمها می میرند!!! و... این امواج زنده هستند که لاشه ی امواج مرده را شیون...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 آذرماه سال 1386 20:01
دستهایت تکیه گاهم بود و نیست عـــشـــق تو پشــت و پناهم بود و نیست حیف!آن وقتی که عاشق شد دلم چیز سبزی در نگاهم بود و نیست عشق این سرمایه بازار دل آب این روی سیاهم بود و نیست یاد ان ایام مشتاقی بخیر عاشقی تنها گناهم بود و نیست آن مرد ... که در کوچه پس کوچه های خالی دلم چون باد می پیچید و در سکوت جاده ها آواز تنهایی را...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 آذرماه سال 1386 19:54
(( تقدیم به او که یاد داد عاشق باشم )) چه سخت گذشت تا بفهمم بودنم را و چه ساده میگذرد رفتنم، اما در این بودن و رفتن به من یاد دادی عاشق باشم چه زود گذشت آن زمان که مرا درس عشق دادی و محبت را ضمیمه وجودم کردی و در پیوست نهادم حک نمودی: دوست بدار و عاشق باش ... آری تو در وجودم دوست داشتن را به ودیعه نهادی... چگونه ستایش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آذرماه سال 1386 15:04
-
عصبانیت
شنبه 24 آذرماه سال 1386 14:57
یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود . چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید. او برروی یک صندلی دستهدارنشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد... در کنار او یک بسته بیسکوئیت بود و مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه میخواند....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آذرماه سال 1386 14:46
غریبه نمیدونم تو کی هستی غریبه تو سکوتمو شکستی کبوتر وار در باغ سکوتم از این شاخه به اون شاخه نشستی از غصه نترسیدی برام زدی و رقصیدی از غصه دلم خون بود برام خوندی و خندیدی تو باغ سکوت من برام هزارتا گل دادی از غصه رهام کردی گفتی دیگه آزادی از دنیا دلم خون بود که اون چشم تو پیدا شد همون دنیای بی ارزش برام یک دفعه دنیا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آذرماه سال 1386 14:39
تقدیم به تموم دل شکسته ها اگه بخوای من دنیا رو به پای تو میریزم................ یادت می یاد گفتی به من یه وقت نشی ناراحت..... که خیال من هرگز نمیشه راحت یادت می یاد گفتی به من که عشق قشنگ و زیباست....... قشنگتر از هر چیزی که جاش توی این دنیاست..... یادت می یاد گفتی به من دوستت دارم خیلی زیاد میخوام که هرگز............
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آذرماه سال 1386 14:36
من تو را به کسی هدیه می دهم، که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر. من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از هزار فرسنگ راه دور، در خشم، در مهربانی، در دلتنگی، در هزار همهمه دنیا یکه و تنها بشناسد من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم، که راز آفتاب گردان و تمام سخاوتهای عاشقانه این گل معصوم را بداند، و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آذرماه سال 1386 14:29
تقدیم به بهترینم که خیلی دوستش دارم خیلی دوستت دارم ، این کلام مقدس را باور کن ... از ته دل دوستت دارم ، این دل عاشقم را تنهایی در این گرداب زندگی رها نکن! می خواهم در کنار تو باشم و با عشق تو زندگی کنم.. دل من عاشق تو هست ، مرا دلتنگ لحظه دیدار نکن! دلم میخواهد تنها برای من باشی و قلبت تنها برای من بتپد ... قلب من...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آذرماه سال 1386 14:24
گفت: بازی از نوجوانی پرسیدند عشق چیست ؟ گفت: زمین بازی از جوانی پرسیدند عشق چیست ؟ گفت : مال و ثروت از پیرمردی پرسیدند عش ق چیست ؟ گفت : عمر از عاشقی پرسیدند عشق چیست ؟ چیزی نگفت آهی کشید و سخت گریست....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آذرماه سال 1386 14:21
اون چقدر ساده ازم برید ورفت وانمود کرد که من و ندید ورفت همه گفتن اون ازت بی خبره به خدا گریه هام وشنید ورفت رخصت بده که بشکنم غرورم و به پای تو ... فرصت بده که جون بدم به حرمت صدای تو ... مهلت بده تو شهر تو دوباره دربدر بشم ... از اشتعال بوسه هات یه تل خاکستر بشم ... بزار که رنگ گونه هات منو به مسلخ بکشه ... بختک سرد...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آذرماه سال 1386 14:02
چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛ وچه تلخ وغم انگیز است، دور از تو بودن، برای تو گریستن؛ و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو ، مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت، زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست، وایکاش میدیدی قلبی راکه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آذرماه سال 1386 13:49
می خواستم که عقده ی دل وا کنم ، نشد نفرین بر این سکوت غم افزا کنم ، نشد می خواستم که در غم عشق تو سالها فکری به حال این دل تنها کنم ، نشد می خواستم شبی به خیال تو تا سحر دل را اسیر وعده ی فردا کنم ، نشد می خواستم هنر کنم و پیش طاعنان عشق و فراق را همه حاشا کنم ، نشد می خواستم به خاطر تار شکسته ام تاری ز گیسوان تو پیدا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آذرماه سال 1386 13:47
غریب است و بیمار و تنها ، دلم کجایی که جا مانده اینجا ، دلم ز جور تو نشکسته و بشکند از این عشق فولادی اما دلم من امشب صدا می زنم ناله را مبادا غریبی کند با دلم به حدی خبر دارم از درد هجر که می سوزد از داغ فردا دلم شب ممتد و رنج دنباله دار پریشان منم ، نا شکیبا دلم چه گویم من از سردی مهر او که می لرزد از غم ، سرا پا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آذرماه سال 1386 13:38
هنوز گوشم از گفتگوی بی گریه مان گرم بود ! از جایم بلند شدم ، پنجره را باز کردم و دیدم زندگی هم هراز گاهی زیباست ! شنیدم که کلاغ دیوار نشین حیاط چه صدای قشنگی دارد ! فهمیدم که بیهوده به جنون مجنون می خندیدم ! فهمیدم که عشق ، آسمان روشنی دارد ! روبه روی عکس سیاه و سفید تو ایستادم ، دستهایم را به وسعت « دوستت می دارم !»...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آذرماه سال 1386 00:36
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 آذرماه سال 1386 18:20
ای که چشم روشنت را سایه های غم گرفته قلب تو از رفتن من این چنین ماتم گرفته بعد من روزی پریشان می روی تو پری من تا بسازی از سکوتت قصه و افسانه ی من یاد روزهای آشنایی و جدایی چشم تو غمگین تر از باران گریه ست می فشانی اشک حسرت در غم عهد شکسته دیگر از گریه چه حاصل بین ما دریا نشسته
-
عاشقی
جمعه 23 آذرماه سال 1386 18:14
عشق ،تصویر جاودانی ماست یادگار تب جوانی ماست با همین سادگی و بی رنگی عشق ،نقاش ماست ، مانی ماست : در زمین این « سیا قلم » هایش طرح دنیای آسمانی ماست عشق ، این واژه ی به ظاهر گنگ به وضوح غم نهانی ماست خبر از جای ما چه می گیری ؟ عشق ،تمثیل لا مکانی ماست سمت خوبی ،دو کوچه مانده به دوست این خودش ،بهترین نشانی ماست...
-
سشوار
جمعه 23 آذرماه سال 1386 17:56
سشوار به موی شما آسیب می رساند یا نه؟ خیلی از خانم ها هر روز از سشوار استفاده می کنند.زیرا موهایشان را زودتر خشک می کند و حالت می دهد.باید گفت:سشوار امروزه عمده ترین وسیله خشک کردن مو است.مدل دادن مو با این وسیله سریعتر از روش ((شستن و مدل دادن و خشک کردن))است و برخی مدل های ساده با سشوار ممکن می شود اما اگر به طور...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 آذرماه سال 1386 19:06
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 19:03
Your browser does not support inline frames or is currently configured not to display inline frames.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 18:43
بین کسی که عاشق شده است و کسی که تنها شخصی را دوست دارد تفاوتهایی وجود دارد نکات زیر کمک می کند تا این تفاوتها را درک کنیم : 1- هنگام دیدن کسی که عاشق او هستید تپش قلب شما زیاد شده و هیجان زده خواهید شد اما هنگامیکه کسی که را دوست دارید می بینید احساس سرور و خوشحالی می کنید . 2- هنگامیکه عاشق هستید زمستان در نظر شما...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 17:16
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 17:08
-
دوستت دارم
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 16:58
آسمون منو تو یه مدته سیاه شده گفتن دوست دارم کم شده کیمیا شده اون غروری که گذاشته بودیمش یه جای دنج اومده باز توی قلب من وتو خدا شده اون حسادت هایی که اول طعم عاشقی رو داشت حالا انگار ارزشش قد یه ادعا شده اون دسا که داده بودیم توی رویامون به هم تقصیر کیه نمی دونم ولی رها شده ما قرار نبود مثل بقیه زندگی کنیم چرا حرف...
-
جملات کوتاه و عاشقانه
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 16:52
دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!! دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای چشمم فرود می آیی در...