از دریا پرسیدم:که این امواج دیوانه ی تو از کرانه ها چه میخواهند؟
چرا اینان پریشان و در به در سر بر
کرانه های از همه جا بی خبر می زنند؟
دریا در مقابل سوالم گریست! امواج هم گریستند...
آن وقت دریا گفت:
که طعمه ی مرگ تنها آدمها نیستند
امواج هم مانند آدمها می میرند!!!
و...
این امواج زنده هستند که
لاشه ی امواج مرده را شیون کنان به
گورستان سواحل
خاموش می سپارند!