هنوز گوشم از گفتگوی بی گریه مان گرم بود !

از جایم بلند شدم ،

پنجره را باز کردم

و دیدم زندگی هم هراز گاهی زیباست !

شنیدم که کلاغ دیوار نشین حیاط

چه صدای قشنگی دارد !

فهمیدم که بیهوده به جنون مجنون می خندیدم !

فهمیدم که عشق ،

آسمان روشنی دارد !

روبه روی عکس سیاه و سفید تو ایستادم ،

دستهایم را به وسعت « دوستت می دارم !» باز کردم ،

و جهان را در آغوش گرفتم

عشق