شده تا حالا حس کنی روحت سنگین شده؟؟؟شده تا حالا حس کنی که نمیتونی خودتو تحمل کنی؟حس کنی ...


نمیتونی روحتو با خودت حمل کنی....مثل یه بار زیادی رو

شونه هات سنگینی میکنه.....شده تا حالا حس کنی چقدر

به خدا احتیاج داری؟چقدر احتیاج داری به حرفات گوش بده

یا نه حد اقل یه گوشه چشم بهت نگاه کنه....شده حس

کنی احتیاج به زیارت داری.....میخوای بری یه جا که روحت

سبک بشه......اینقدر سبک که پر بزنه بره اون بالا پیش

خدا......

 

بعدش خیلی حس جالبیه که با یه عشق خاص بری وضو

بگیری؛ سجاده رو پهن کنی...با یه حس عجیب سر نماز

بایستی سر نمازی که بی وقته......فقط رو حساب حست

داری میخونیش......حس میکنی با هر یه آیه ای که میخونی

یه پله میری بالا با هر الله اکبر یه قدم بهش نزدیک

میشی.......بعد میرسی به یه جایی که ناخودآگاه موقع

سجده داری زار میزنی بی اینکه بخوای......بی اینکه دست

خودت باشه......بعد وقتی سر از سجده برمیداری حس

میکنی اتاقتو بوی گل نرگس پر کرده اما فقط خودت حسش

میکنی.....نه هیچ کس دیگه......بعد از اون گریه سر اون

سجده حس میکنی سبک شدی.....حس میکنی میخوای

پرواز کنی.....حس میکنی داری رو ابرها راه میری.......باور

کن خیلی حس خوبیه اگه تجربه نکردی یه بار تجربه اش

کن.......باور کن بی فایده نیست......باور کن یه لطفی داره

که دلت میخواد اون سجده تا ابد ادامه پیدا کنه و تو همین

طور باهاش حرف بزنی.......من الان خیلی

سبکم.......خیلی.......حس میکنم دارم پرواز میکنم.......